نمیدانم از کی این بچه این همه کینه به دلش آمد؟ دیروز تو جمع رفت بالای منبر و همین طور گفت. تو همه ی حرفهایش بزرگترین چالش زندگیش من بودم. منی که همیشه سعی کرده بودم بهترین مامان دنیا باشم. با بچه هایم دوست و همراه باشم. ولی ظاهرا یکجایی را به بیراهه رفته بودم. همه اش تبعیض، نامهربانی و . شب خوابم نبرد شاید دو سه ساعت بیشتر نخوابیدم و فقط فکر کردم که باید چطور جبران کنم و آیا می توانم جبران کنم. اگر با همین فکر و نظراتش ادامه بدهد فکر کنم روز به روز از هم دورتر بشویم. چرا فکر می کند دوستش ندارم و دنبال فرار از اینجاست؟ از بچگی بیشتر نگران او بودم تا خواهرش. چون جسور نبود و حالا هم جسور نیست از من متنفر شده.
فکر ,کنم ,جبران ,همین ,هم ,روز ,جبران کنم ,بدهد فکر ,فکر کنم ,ادامه بدهد ,و نظراتش
درباره این سایت